ده کوچکی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در 75 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه واقع بر سر راه مالرو جیرفت به ساردوئیه واقع است و11 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در 75 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه واقع بر سر راه مالرو جیرفت به ساردوئیه واقع است و11 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان حومه شهرستان ملایرکه در 14 هزارگزی جنوب خاوری شهر ملایر و 14 هزارگزی شمال راه شوسۀ ملایر به اراک واقع است. جلگه و معتدل است و 95 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات وصیفی، شغل اهالی زراعت، صنایع دستی زنان قالیبافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان حومه شهرستان ملایرکه در 14 هزارگزی جنوب خاوری شهر ملایر و 14 هزارگزی شمال راه شوسۀ ملایر به اراک واقع است. جلگه و معتدل است و 95 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات وصیفی، شغل اهالی زراعت، صنایع دستی زنان قالیبافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’قناتی است قدیمی که در جلگۀ کوچکی زیر گردنۀ لارک که از اعمال دماونداست واقع میباشد. این قنات از طرف مغرب جریان داشته و حالا غالباً خشک است و گاهی نم آبی میدهد. گویند فرورفتن در آب آن برای بعضی از امراض جلدی نافع است و به عقیدۀ اهالی آن نواحی اگر این قنات لاروبی شود خیلی آب خواهد داشت’. (از مرآت البلدان ج 4 ص -244)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’قناتی است قدیمی که در جلگۀ کوچکی زیر گردنۀ لارک که از اعمال دماونداست واقع میباشد. این قنات از طرف مغرب جریان داشته و حالا غالباً خشک است و گاهی نم آبی میدهد. گویند فرورفتن در آب آن برای بعضی از امراض جلدی نافع است و به عقیدۀ اهالی آن نواحی اگر این قنات لاروبی شود خیلی آب خواهد داشت’. (از مرآت البلدان ج 4 ص -244)
دهی است از دهستان خاده بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 15 هزارگزی جنوب خاوری نورآباد و 15 هزارگزی جنوبی راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه واقع است. جلگه ای است سردسیر و 90 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها. محصولش غلات، توتون و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است ساکنین از طایفۀ خاده هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان خاده َ بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 15 هزارگزی جنوب خاوری نورآباد و 15 هزارگزی جنوبی راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه واقع است. جلگه ای است سردسیر و 90 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها. محصولش غلات، توتون و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است ساکنین از طایفۀ خاده هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
کنایه از آفتاب عالمتاب است. (برهان). کنایه از آفتاب باشد. (انجمن آرا). آفتاب. (ناظم الاطباء). مرادف چشمۀ خورشید و چشمۀ خور و چشمۀ سیماب ریز: سنان سکندر در آن داوری سبق برد بر چشمۀ خاوری. نظامی. رجوع به چشمۀ خورشید شود
کنایه از آفتاب عالمتاب است. (برهان). کنایه از آفتاب باشد. (انجمن آرا). آفتاب. (ناظم الاطباء). مرادف چشمۀ خورشید و چشمۀ خور و چشمۀ سیماب ریز: سنان سکندر در آن داوری سبق برد بر چشمۀ خاوری. نظامی. رجوع به چشمۀ خورشید شود
دهی است از دهستان زیدون بخش حومه شهرستان بهبهان که در 40 هزارگزی جنوب راه شوسۀ آغاجاری به بهبهان واقع است. دشت و گرمسیر است و 66 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع طبس مسینا از محال قاینات است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 245)
دهی است از دهستان زیدون بخش حومه شهرستان بهبهان که در 40 هزارگزی جنوب راه شوسۀ آغاجاری به بهبهان واقع است. دشت و گرمسیر است و 66 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع طبس مسینا از محال قاینات است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 245)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع خزل است که در دامنۀ کوه کرد، سه فرسخ ونیمی نهاوند واقع شده و خرابه و دیم کاری است. زمین آن پست و بلند است و چشمۀ کوچکی دارد که ماهی در آن پیدا میشود و در کوه آن قوچ و تیهو و کبک وجود دارد. اهالی آب خوردن از رود خانه کاماسب برمیدارند’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 245). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است: ’دهی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند که در 14 هزارگزی شمال باختری شهر نهاوند و 8 هزارگزی جنوب راه شوسۀ نهاوند به کرمانشاه کنار گاوماسیاب واقع است کوهستانی و سردسیراست و 138 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات، توتون، چغندر و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ایل ترکاشوند برای تعلیف احشام به این آبادی می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع خزل است که در دامنۀ کوه کرد، سه فرسخ ونیمی نهاوند واقع شده و خرابه و دیم کاری است. زمین آن پست و بلند است و چشمۀ کوچکی دارد که ماهی در آن پیدا میشود و در کوه آن قوچ و تیهو و کبک وجود دارد. اهالی آب خوردن از رود خانه کاماسب برمیدارند’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 245). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است: ’دهی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند که در 14 هزارگزی شمال باختری شهر نهاوند و 8 هزارگزی جنوب راه شوسۀ نهاوند به کرمانشاه کنار گاوماسیاب واقع است کوهستانی و سردسیراست و 138 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات، توتون، چغندر و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ایل ترکاشوند برای تعلیف احشام به این آبادی می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند که در 14 هزارگزی جنوب خاوری خوسف واقع است. کوهستانی و معتدل است و 75 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و خشکبار. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند که در 14 هزارگزی جنوب خاوری خوسف واقع است. کوهستانی و معتدل است و 75 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و خشکبار. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد که در 9 هزارگزی شمال باختر اسفراین و 17هزارگزی جنوب راه شوسۀ عمومی بجنورد به شقان واقع است. جلگه و سردسیر است و 28 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، بنشن، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد که در 9 هزارگزی شمال باختر اسفراین و 17هزارگزی جنوب راه شوسۀ عمومی بجنورد به شقان واقع است. جلگه و سردسیر است و 28 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، بنشن، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از بخش ارکواز شهرستان ایلام که در 12 هزارگزی باختر قلعه دره، کنار راه مالرو مهران واقع است. کوهستانی و معتدل است و 110 تن سکنه داردآبش از چشمه. محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش ارکواز شهرستان ایلام که در 12 هزارگزی باختر قلعه دره، کنار راه مالرو مهران واقع است. کوهستانی و معتدل است و 110 تن سکنه داردآبش از چشمه. محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
آبی است به شراه. (از تاج العروس، بنقل ابن عبدالبر). و یاقوت در معجم البلدان از قول ابن عبدالبر آرد: آبی است بسراه و هر آنکه درایام سیل عرم بدان فرود آمد وی را بارقی خواندند، متحمل درد و رنج و غم شدن. تحمل بلا و مصیبت کردن و رنج کشیدن: همه شب با دل او را بود پیکار که تا کی زین فرومایه کشم بار. (ویس و رامین). آن کسانی که بار خلق کشند ز آن عمل سال و ماه شاد و خوشند سال و ماه از برای نیک و بدی شده راضی بجور همچو خودی. سنایی. یار آن باشد که انده یار کشد بر کس ننهد بار اگر بار کشد. عبدالواسعجبلی. کو صبح که بار شب کشیدم در راه بلا تعب کشیدم. خاقانی. چون شترمرغی شناس این نفس را نی کشد بار و نه پرد بر هوا گر بپر گوییش گوید اشترم ور بگویی بار، گوید طایرم. مولوی. بارت بکشم که مرد معنی درباخت سر و سپر نینداخت. سعدی (ترجیعات). غم زمانه خورم یا فراق یار کشم بطاقتی که ندارم کدام بار کشم چو میتوان بصبوری کشید بار عدو چرا صبور نباشم که جور یار کشم. سعدی (طیبات). دل اگربار کشد بار نگاری باری سر اگر کشته شود بر سر کاری باری. ؟ (شعوری ج 1 ورق 160). و رجوع به ’بار بردن’ شود
آبی است به شراه. (از تاج العروس، بنقل ابن عبدالبر). و یاقوت در معجم البلدان از قول ابن عبدالبر آرد: آبی است بسراه و هر آنکه درایام سیل عرم بدان فرود آمد وی را بارقی خواندند، متحمل درد و رنج و غم شدن. تحمل بلا و مصیبت کردن و رنج کشیدن: همه شب با دل او را بود پیکار که تا کی زین فرومایه کشم بار. (ویس و رامین). آن کسانی که بار خلق کشند ز آن عمل سال و ماه شاد و خوشند سال و ماه از برای نیک و بدی شده راضی بجور همچو خودی. سنایی. یار آن باشد که انده یار کشد بر کس ننهد بار اگر بار کشد. عبدالواسعجبلی. کو صبح که بار شب کشیدم در راه بلا تعب کشیدم. خاقانی. چون شترمرغی شناس این نفس را نی کشد بار و نه پرد بر هوا گر بپر گوییش گوید اشترم ور بگویی بار، گوید طایرم. مولوی. بارت بکشم که مرد معنی درباخت سر و سپر نینداخت. سعدی (ترجیعات). غم زمانه خورم یا فراق یار کشم بطاقتی که ندارم کدام بار کشم چو میتوان بصبوری کشید بار عدو چرا صبور نباشم که جور یار کشم. سعدی (طیبات). دل اگربار کشد بار نگاری باری سر اگر کشته شود بر سر کاری باری. ؟ (شعوری ج 1 ورق 160). و رجوع به ’بار بردن’ شود
دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند که در 54 هزارگزی شمال باختری خوسف واقع است. جلگه و گرمسیر است و 257 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و مالداری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند که در 54 هزارگزی شمال باختری خوسف واقع است. جلگه و گرمسیر است و 257 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و مالداری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد که در 114 هزارگزی شمال خاوری فریمان واقعاست. این آبادی در دامنه واقع شده و هوایی معتدل با8 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد که در 114 هزارگزی شمال خاوری فریمان واقعاست. این آبادی در دامنه واقع شده و هوایی معتدل با8 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’اسم یکی از دهات بلوک غار و فشاپویۀ تهران است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 236). دهی است جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران که در 9 هزارگزی جنوب باختر ری و 4 هزارگزی راه شوسۀ قم واقع است و 199 تن سکنه دارد. آبش از قنات و در فصل بهار از سیل آب رود کن. محصولش غلات، صیفی و چغندر قند، شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است اما از کهریزک ماشین هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’اسم یکی از دهات بلوک غار و فشاپویۀ تهران است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 236). دهی است جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران که در 9 هزارگزی جنوب باختر ری و 4 هزارگزی راه شوسۀ قم واقع است و 199 تن سکنه دارد. آبش از قنات و در فصل بهار از سیل آب رود کن. محصولش غلات، صیفی و چغندر قند، شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است اما از کهریزک ماشین هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’چشمه ای است واقع در کنار قصبۀ تویسرکان و چند درخت کهن سال که در آنجا درخت ’شال’ میگویند بر سر چشمه روئیده است و آنجا محل تفرج اهالی قصبه میباشد. از اول بهار تا آخر میزان دراویشی که از خارج به این ناحیه می آیند بر سر این چشمه مسکن میگزینند و روز چهارشنبۀ آخر سال که چهارشنبه سوریست تمام اهل شهر به سر این چشمه میروند و در آنجا بعضی ناهار خورده برخی گردش کرده مراجعت میکنند. الحق جای بسیار باصفا وممتازیست و درختهای حوالی چون محل اعتقاد اهالی میباشد هر کس به نیت حاجتی بر شاخۀ آنها کهنه گره میزند و تا جائی که دست رس بوده آنقدر کهنه بر آنها گره زده اند که دیگر شاخه ها برگ سبز نمی رویانند. آب چشمه کم و گواراست و چند قطعه باغ از آن آب مشروب میشود و این چشمه متعلق است به اسماعیل خان زند که از اجل دانشمندان عصر میباشد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 235)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’چشمه ای است واقع در کنار قصبۀ تویسرکان و چند درخت کهن سال که در آنجا درخت ’شال’ میگویند بر سر چشمه روئیده است و آنجا محل تفرج اهالی قصبه میباشد. از اول بهار تا آخر میزان دراویشی که از خارج به این ناحیه می آیند بر سر این چشمه مسکن میگزینند و روز چهارشنبۀ آخر سال که چهارشنبه سوریست تمام اهل شهر به سر این چشمه میروند و در آنجا بعضی ناهار خورده برخی گردش کرده مراجعت میکنند. الحق جای بسیار باصفا وممتازیست و درختهای حوالی چون محل اعتقاد اهالی میباشد هر کس به نیت حاجتی بر شاخۀ آنها کهنه گره میزند و تا جائی که دست رس بوده آنقدر کهنه بر آنها گره زده اند که دیگر شاخه ها برگ سبز نمی رویانند. آب چشمه کم و گواراست و چند قطعه باغ از آن آب مشروب میشود و این چشمه متعلق است به اسماعیل خان زند که از اجل دانشمندان عصر میباشد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 235)
دهی است جزء بخش ایوانکی شهرستان دماوند که در 6 هزارگزی جنوب باختری ایوانکی واقع است. و 280 تن سکنه دارد. محصول این آبادی غلات، خربزه و لبنیات است و شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن جوال و جاجیم. این آبادی از راه شوسه در حدود قلعه ماری راهی فرعی دارد که میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء بخش ایوانکی شهرستان دماوند که در 6 هزارگزی جنوب باختری ایوانکی واقع است. و 280 تن سکنه دارد. محصول این آبادی غلات، خربزه و لبنیات است و شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن جوال و جاجیم. این آبادی از راه شوسه در حدود قلعه ماری راهی فرعی دارد که میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از بخش هرسین کرمانشاهان که در 10 هزارگزی جنوب باختری هرسین و 3 هزارگزی کل کشوند واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 44 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه. محصولش غلات و دیمی و جزئی آبی و ذرت. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش هرسین کرمانشاهان که در 10 هزارگزی جنوب باختری هرسین و 3 هزارگزی کل کشوند واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 44 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه. محصولش غلات و دیمی و جزئی آبی و ذرت. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
چشمۀ بار اسم مزرعه ای است از مزارع بزینه رود زنجان، هوایش ییلاقی محصولش دیمی و آبی از رودخانه مشروب میشود، سکنه اش پنجاه خانوار است، (مرآت البلدان ج 4 ص 231)، تحمیل کردن، بر دیگدان نهادن و آتش در زیر افروختن طعامی را: دیگ را، دیزی را بار گذاشت، - بار خود را بار کردن، تمتعی هر چه بیشتر بردن، سود بسیار بحاصل کردن، رجوع به ’بار’شود، - بار کردن کسی را، سخنان زشت گفتن او را: بارش کرد، ، لشکر را صف صف کردن، (ناظم الاطباء: بار)
چشمۀ بار اسم مزرعه ای است از مزارع بزینه رود زنجان، هوایش ییلاقی محصولش دیمی و آبی از رودخانه مشروب میشود، سکنه اش پنجاه خانوار است، (مرآت البلدان ج 4 ص 231)، تحمیل کردن، بر دیگدان نهادن و آتش در زیر افروختن طعامی را: دیگ را، دیزی را بار گذاشت، - بار خود را بار کردن، تمتعی هر چه بیشتر بردن، سود بسیار بحاصل کردن، رجوع به ’بار’شود، - بار کردن کسی را، سخنان زشت گفتن او را: بارش کرد، ، لشکر را صف صف کردن، (ناظم الاطباء: بار)